روزهای زندگی یک نوعروس

ساخت وبلاگ
اون پست 287 بود نوشته بودم میخواستم برم خرید کنم ولی نرفتم! بخونید یه دور  میگم خوب شد نرفتم. نشستم دنبال ردی از دهاتی گشتم. بعدم سریع عدس پلوی سحرو درست کردم. برنجو خیس کردم که غروب بپزمش. ساعت ۷:۲۰ دقیقه رفتم نون گرفتم. اومدم خونه چایی هم درست کردم. ساعت ۸ باباجون نی نی گولو رو آورد خونه. گفت لج گ روزهای زندگی یک نوعروس...
ما را در سایت روزهای زندگی یک نوعروس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : manoaghahimo بازدید : 146 تاريخ : يکشنبه 14 خرداد 1396 ساعت: 3:12

سلااامهمسر جان لپ تاپو گذاشته رو میز شارژ شه بنده ی حقیر اومدم سواستفاده کنم. امروز روز تمیزکاریه. باید خونه رو تمیز کنم. الانم رایت و دستمال دم دستمه تا پسر بیدار نشده خونه رو تمیز کنم. لف تاف روشنه من تمیزکنم و هی بیام بنویسم... همینجور که دارم تمیز کنم مدام تو ذهنم میاد و هی ذهن نگاری میکنم. میخو روزهای زندگی یک نوعروس...
ما را در سایت روزهای زندگی یک نوعروس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : manoaghahimo بازدید : 164 تاريخ : يکشنبه 7 خرداد 1396 ساعت: 20:37

سلام علکمدوباره اومدم. خونه رو  دوبار طی کشیدم . نخود و لوبیا و لپه رو گذاشتم بپزه برا شامی ماه رمضون. بساط خورش کرفسم آوردم درست کنم دیدم روغن کمه یواشکی لباس پوشیدم پسرکو سپردم به خدا و تند تند رفتم سوپر کندو روغن گرفتم دختره اینقده بی حال بود یواش یواش حساب میکرد . اومدم خونه درو باز کردم دیدم نی روزهای زندگی یک نوعروس...
ما را در سایت روزهای زندگی یک نوعروس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : manoaghahimo بازدید : 221 تاريخ : يکشنبه 7 خرداد 1396 ساعت: 20:37

دلم میخواد سلام نکنم و بازم پست بذارم یه بادی میاد انگار سوار کامیون شدیم و دقیقا نشستیم پشتش و داریم میریم مسافرت  انقده باحاله. دوسش دارم. دلمم همین الان بندرعباس میخواد. تو آفتاب آدم پزونش بریم جنوب.  همسر نیومد ضایع شدما  یه عکس از کاکتوسا و ساکولنتام میگیرم میذارم اینستا هر وقت عشقم کشید عمومیش روزهای زندگی یک نوعروس...
ما را در سایت روزهای زندگی یک نوعروس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : manoaghahimo بازدید : 144 تاريخ : يکشنبه 7 خرداد 1396 ساعت: 20:37

یعنی فکر میکنید من حق ندارم تو روز سه تا پست پشت هم بذارم؟ یعنی اختیار وبلاگمو ندارم؟ بعد از اینکه همسر اومد جز دوم رو هم همراه شبکه سه و با قمی ها خوندم. بعدم رفت همسر. الانم یادم رفت چرا اومدم بنویسم   بازم رفتم دهاتی رو خوندم. یه شب خواب دیدم تو یه خونه مثل خونه ی ارباب سالاری پس از باران سرپا وا روزهای زندگی یک نوعروس...
ما را در سایت روزهای زندگی یک نوعروس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : manoaghahimo بازدید : 121 تاريخ : يکشنبه 7 خرداد 1396 ساعت: 20:37